اصولگرایان به دنبال حذف هم!
تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۶۵۳۱۵
اعتماد نوشت: در غیاب طیفهای اصلاحطلب که هنوز نمیدانند تیغه تیز نظارت استصوابی آیا امکان مشارکت در انتخابات را به آنها میدهد یا نه؟ این اصولگرایان هستند که میتینگهای انتخاباتی خود را استارت زدهاند. اما اینبار نه خبری از «اصولگرایان سنتی» است و نه نشانهای از تحرکات انتخاباتی وسیع «نو اصولگرایان» پیداست؛ بلکه این اعضای جبهه پایداری همراه با طرفداران سعید جلیلیاند که در بیعتی خودخواسته، تلاش میکنند سکه اصولگرایی را یکسره به نام خود ضرب کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با هر متر و معیاری که به تحرکات جبهه اصولگرایی نگاه شود، نمیتوان تردید داشت که پایداریچیها اینبار مستقل از سایر گروههای اصولگرایی قرار است در انتخابات مجلس دوازدهم حاضر شوند. ریشه این بینیازی هم برآمده از نقشی است که این طیف طی سالهای اخیر در فضای سیاسی کشور به عهده گرفتهاند. لیدرهای پایداری با توجه به نقشی که این طیف در چینش ترکیب کابینه، تصمیمسازیهای مجلس و... ایفا کرده، احساس میکنند بینیاز از سایر طیفهای جناح راست میتوانند کل قلمروی اصولگرایی را فتح کنند.
در نقطه مقابل، اما نواصولگرایان که بارها زیر ضربات پی در پی جبهه پایداری تلو تلو خوردهاند، تلاش میکنند بازی را به زمینی که توانایی بیشتری در آن دارند، بکشانند. در غیاب اصلاحطلبان که اساسا هنوز در دوراهی حضور یا عدم حضور قرار دارند، تنها برخی گروههای میانهرو به لیدری حزب توسعه و اعتدال و حامیان حسن روحانی هستند که نشانههایی از تحرکات انتخاباتی در میان آنها مشاهده میشود.
راهاندازی سایت حسن روحانی در کنار از پرده بیرون آمدن چهرههایی، چون محمود واعظی، محمدباقر نوبخت و محمدرضا نعمتزاده به عنوان بازوان سیاسی، ارتباطی و اقتصادی طیف نزدیک به روحانی، برخی از تحلیلگران را به این نتیجه مشخص رسانده که طیف میانهروی کشور تلاش میکند سهمی را در انتخابات پیش رو به خود اختصاص دهد.
اصولگرایان به دنبال حذف هملیدرهای اصلی اصولگرا، این روزها بیشترین تحرکات انتخاباتی را برنامهریزی میکنند. به عنوان نمونه صادق محصولی دبیرکل جبهه پایداری در روزهای ابتدایی هفته راهی نشست سیاسی بسیج دانشجویی علامه میشود و پایداری را ایستادگی تا پای دار معنا میکند و دو روز بعد، سعید جلیلی در همان دانشگاه در حرکتی تبلیغاتی در سلف سرویس دانشگاه حاضر میشود و در کنار دانشجویان غذا صرف میکند. حرکتی که یکی از دانشجویان آن را پوپولیستی و بیمعنا ارزیابی میکند و از جلیلی میخواهد که به جای یک چنین رفتارهایی توضیح دهد چرا شرایط امروز کشور در بخشهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، ارتباطی و... اینگونه است.
پاسخ جلیلی به این مطالبات دانشجویی، اما از جنش همان اظهاراتی است که پیش از این هم بارها از زبان او بیرون آمده است. حواله مشکلات به دلوتهای قبلی و تطهیر کامل طرفدارانش از مشکلات به وجود آمده. اما تلاش برای سیطره کامل جبهه پایداری و عدالتخواهان بر جناح راست، حرکتی است که نه از امروز و این انتخابات بلکه از میانههای دهه ۸۰ خورشیدی آغاز شده است.
از دورهای که محمود احمدینژاد برنده انتخابات لقب گرفت و تلاش میکرد به جای اصولگرایان سنتی، طیف تازهای از فعالان سیاسی را در منتهیالیه جناح راست، پایهگذاری کند. بر این اساس بود که صادق محصولی در شمایل وزیر کشور دولت احمدینژاد راهی ساختمان میدان فاطمی شد تا با استفاده از منابع و ارتباطاتش، زمینه تثبیت گفتمان احمدینژاد را فراهم سازد. انحراف محمود احمدینژاد از گفتمان اصولگرایی، اما برنامههای پایداری را برای حداقل یک دهه به تاخیر انداخت.
هجران پایداریچیها با نهادهای قدرت، اما در انتخابات مجلس یازدهم به پایان رسید و دور تازهای از قرابت این طیف با قدرت آغاز شد. انتخابات سال ۱۴۰۰ جبهه پایداری را به رفیعترین ایجاد جایگاه سیاسی از بدو تاسیس رساند. دورهای که در آن هم شانس چینش کابینه و هم تاثیرگذاری در حوزه تقنینی کشور نصیب این طیف شد. اما بسیاری از تحلیلگران معتقدند، مانند هر طیف سیاسی دیگری، نزول پایداریچیها در زمان اوج آغاز میشود و نشانههای این نزول را هم انتخابات ۱۴۰۲ میدانند. یعنی همان برههای که پایداری احساس بینیازی کرده و تلاش میکند به تنهایی بار حضور در انتخابات را به دوش بکشد.
تلاش نواصولگرایان برای تنفسدر برابر این تحرکات تند پایداریچیها، اما این قالیباف است که راسا وارد میدان شده و با استفاده از همان ادبیات مرسومش درخصوص «سوپرانقلابیها» تلاش میکند، ناف طیفهای رادیکال جناح راست (جبهه پایداری و عدالتخواهان) با اصولگرایان را قطع کرده و نو اصولگرایان را تنها وارث واقعی جناح راست معرفی کند.
قالیباف که دیروز همراه با چهرههایی، چون سیاهکلی، روحالله عباسپور و فاطمه محمدبیگی راهی استان قزوین شده بود، باز هم پای گفتمان انقلاب را پیش میکشد و میگوید: «انقلابی بودن به شعار دادن و داد زدن نیست، بلکه باز کردن از گره کار مردم است.» ادبیاتی که قالیباف پیش از این هم هر بار که از سوی پایداریچیها با حمله تندی مواجه میشد از آن بهره میگرفت تا این واقعیت عریان را یادآوری کند که نسبت جبهه پایداری با آرمانهای اصیل انقلاب، نسبت دوری است و گفتمان این گروه فاقد محتوای لازم برای نمایندگی گفتمان انقلاب است.
از سوی دیگر برخی تحلیلها حاکی از آن است که قالیباف به دنبال آن است که از آتش زیر خاکستر اصولگرایان سنتی هم برای مقابله با جبهه پایداری بهره ببرد. مبتنی بر این تحلیلهاست که قالیباف برنامه دیدار با چهرههایی، چون علی لاریجانی، حداد عادل و ناطق نوری را برنامهریزی میکند تا این پالس را به فضای سیاسی ارسال کند که نواصولگرایان بهرهمند از شرکای متنوعی هستند.
در کشاکش این آیند و روندهای عجیب، هنوز مشخص نیست انتخابات سال ۱۴۰۲ چه نوع انتخاباتی است. آیا در این انتخابات هم باید منتظر مشارکت حداقلی و پیروی طیفهای اصولگرا بود یا اینکه در برای اصلاحطلبان و گروههای میانهرو به گونهای متفاوت میچرخد؟
منبع: فرارو
کلیدواژه: اصولگرایان انتخابات قیمت طلا و ارز قیمت موبایل پایداری چی ها جبهه پایداری احمدی نژاد جناح راست
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۶۵۳۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روزها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش میشود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را میتوان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالاهای خانگی را عرضه میکند. سالها دورانی که قیمتها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش میماند، گذشته است و مردم همچون خاطرهای محو از آن یاد میکنند. افزایش قیمتها مدتهاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سالهاست میکشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد میآورند که در آن سالها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و میشد با آن کالایی همچون پاککن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راهآهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده میشد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمیکرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعیاش که میشد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روزها هیچ کس تصور نمیکرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیشبینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر میرسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» میگوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمالسازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژهای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاشهای داخلی، با تلاشهای دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسیخواهی» را منوط به «نرمالسازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنیهای مداوم و مانعتراشیهای مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصهها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمیریزد و آرامش جامعه را به هم نمیزند. در وضعیت نرمال، قیمت کالاها برای مدت طولانی - سالها - ثابت میماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمتها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت میماند و مدام دچار افت یا نوسان نمیشود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم میریزد و دچار بیثباتی میکند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بیثباتی میکند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایهگذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست میرود که حتی منجر به فرار سرمایه هم میشود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامههای حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحرانهایی روبهرو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمالسازی» بودند، با حمایت بخشهایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیارگیری تریبونهایی بیشتر کنند. همان گروه که بارها به «جواد ظریف» و تیم مذاکرهکننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سالها از زیر تحریمهای فلجکننده خارج کند و چشماندازی امیدوارکننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشورهای بزرگ، داوطلب سرمایهگذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضانزاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آواربرداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدینژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آواربرداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژهای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابیهای گذشته را جبران میکرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان میداد. آن هم با خزانهای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدینژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانهای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشتهای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پولپخشی»های مداوم و بیحساب کتاب احمدینژاد که گاه با «گونی» پولها را در سفرهای استانی جابهجا میکرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچگاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچگاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» میتوانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:
نقویحسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابیفرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانهای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقتپور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوریآرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاحطلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاحطلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاحطلب بودند. تقریبا تصویری بینقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامیها» و «نابرجامیها» تقسیم خواهد شد. «برجامیها» که خواهان گفتگو و عادیسازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع میاندیشند و «نابرجامیها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریمها استقبال میکنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا میکنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفافسازی میبندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی میشود که باید در لایههایی پنهان تصمیمگیری شود. دالانهایی پنهان برای افرادی خاص گشوده میشود و تجارتی نهان شکل میگیرد که از چشم ناظران پنهان میماند. امتیازهایی در همان لایهها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل میشود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ میکند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا میکنند که توانایی دور زدن تحریمها و معامله در پشت درهای بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیداهای شاخص اصلاحطلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحهای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامهای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشمانداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیدهتر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیشتر احمدینژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادیتر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسامآور قیمتها، با جهش بیسابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار سالهاش خواهد شد بیآنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظهای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. بهرغم همه آمارهایی که ارایه میشود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوانسازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش میبرد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالاهای خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که میتوانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بیآنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چارهای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.